donderdag 4 september 2008

باغ بابر، پنجصد سال در گمنامی

باغ بابر، پنجصد سال در گمنامی

باغ بابر کابل
این باغ پس از تاسیس تا حدود بیش از چهارصد سال دیگر تفرجگاه فرمانروایان و شاهان مختلف بود
باغ تاریخی بابر اخیراً بازسازی شده و با آن که روزانه صدها نفر از آن بازدید می کنند تنها افراد کمی از گذشته آن آگاهی دارند.

امان الله صاحب زاده، رئیس موسسه باغ بابر می گوید در روزهای عادی بیش از ۵۰۰ نفر و در روزهای تعطیل تا ۹ هزار نفر به این باغ می آیند.

رئیس موسسه باغ بابر می گوید بازدیدکنندگان باغ را مردم شهر کابل، خانواده ها، خارجی ها و جهانگردان تشکیل می دهند.

بسیاری از کسانی که وارد این باغ می شوند، می گویند برای تفریح می آیند و به ساختمانهای تاریخی ای این باغ، کمتر توجه می کنند.

فیض محمد، که با خانواده خود به باغ بابرآمده بود، گفت از تاریخچه آن، اطلاعی ندارد. خانواده هایی که به این باغ می آیند به محل ویژه ای می روند و بیشتر در سایه درختان سرگرم تفریح می شوند.

شمار کمی هم هستند که از ساختمانهای تاریخی در باغ بابر، دیدن می کنند و تابلوهای راهنمای باغ را می خوانند. آقای صاحب زاده می گوید دو نفر را برای راهنمایی بازدیدکنندگان باغ گماشته است.
رازناک

آرامگاه بابر
آرامگاه بابر
باغ بابر تنها یک باغ با چند درخت نیست؛ آرامگاه ظهیرالدین محمدبابر و چند ساختمان تاریخی هم در میان آن قرار دارد که از اهمیت تاریخی زیادی برخوردار است
باغ بابر از قدیمی ترین باغهای کابل است که بخشی از تاریخ این شهر را با خود دارد. این باغ را ظهیرالدین محمد بابر، بنیانگذار امپراتوری گورگانیان هند، پس از آن که کابل را در ۱۵۰۴ (۹۱۰ هجری قمری) به تصرف خود در آورد، احداث کرد.

این باغ، حدود چهارصد سال دیگر تفرجگاه فرمانروایان و شاهان مختلف بود. برخی از این فرمانروایان ساختمانهای جدید به این باغ افزودند.

باغ بابر مانند دیگر ساختمانهای سلطنتی، برای صدها سال رازناک و مرموز بود و کسی اجازه ورود به آن را نداشت. دروازه های باغ بابر در سال ۱۹۳۰، در زمان حکومت نادر خان، به روی مردم گشوده شد و به تفریحگاه عمومی تبدیل شد.

باغ بابر تنها یک باغ با چند درخت نیست؛ آرامگاه بابر و چند ساختمان تاریخی هم در میان آن قرار دارد که از اهمیت تاریخی زیادی برخوردار است.

موقعیت جغرافیایی باغ هم به اهمیت آن افزوده است. این باغ در دامنه غربی کوه شیردروازه چشم انداز قشنگی به سوی شهر دارد. بخش وسیعی از غرب شهر کابل و همچنین قسمت هایی از رود خانه کابل، که از دامنه باغ می گذرد، از باغ بابر به خوبی دیده می شوند.

احتمالاً موقعیت زیبای این منطقه باعث شده بوده که ذوق طبیعت گرای بابر برانگیخته شود و او دست به ساختن باغی در آن جا بزند.

بابر

مسجد مرمر در باغ بابر
شاه جهان در کنار آرامگاه پدرش مسجد کوچکی از سنگ مرمر ساخت
بابر در جوانی پس از تصرف کابل به زودی شیفته طبیعت و آب و هوای این شهر می شود. او در کتاب" تزک بابری" (بابرنامه) از طبیعت دل انگیز کابل به خوبی یاد کرده است.

این شاه مغولی، کابل را به عنوان پایتخت تابستانی خود برگزید و قلمرو وسیع امپراتوری خود را که از آسیای میانه و خراسان تا بخشهای از شبه قاره هند گسترده بود، از همین جا اداره می کرد.

بابر پسرعمر شیخ، از نوادگان امیر تیمور و قتلغ نگار خانم، از نوادگان چنگیز خان است. او در۱۴ فبروری ۱۴۸۳ میلادی ( ششم محرم ۸۸۸ ه ق) در فرغانه به دنیا آمد.

بابر در یازده سالگی وارث فرمانروایی پدر شد و پس از جنگهای بسیار با فرمانروایان ازبک و تاتار در آسیای میانه، در ۲۱ سالگی رو به سوی کابل و سرزمین افسانه ای هند نهاد.

بابر در سال ۹۳۲ ابراهیم لودی را در دهلی شکست داد و امپراتوری کورگانی هند را بنیان نهاد و در ۲۶ دسامبر ۱۵۳۰ (۹۳۷ ه ق) در شهر آگره در هند پس از ۳۸ سال سلطنت درگذشت.

ابتدا جسد او را در شهر جمنا به خاک سپردند؛ اما شاه جهان پسر او پس از نزدیک به ده سال استخوانهای او را بنا به وصیت خود او به کابل منتقل کرد و در باغی که خود او ساخته بود،(باغ بابر) دفن کرد.

منظره استثنایی

شاه جهان در کنار آرامگاه پدرش مسجد کوچکی را از سنگ مرمر ساخت و آرامگاه او را هم با محوطه کوچک مرمرین از حریم مسجد جدا کرد.

در این باغ نشانه هایی از دلبستگیها و علاقه مندیهای بابر به زیباییهای طبیعی به جا مانده و تا اکنون حفظ شده است.

استخر باغ با ساختمان پلکانی آن منظره استثنایی را به وجود آورده است. زمانی که استخر از آب پر می شود، آب آن به حوضهای کوچک پایین آن از راه آبرو مرمرین سفید سرازیر می شود.

در دامنه باغ ساختمان دو طبقه خشتی با مهندسی ویژه ای است که گفته می شود شاه جهان آن را برای توقف کاروانهای بازرگانی ساخته بوده است.

آقای صاحب زاده، رئیس موسسه باغ بابر می گوید در بخشی از این کاروانسرا جایی برای افراد فقیر و بی پناه کابل قدیم اختصاص داده شده بوده و آنان در آن می آسودند.

آقای صاحب زاده می گوید این کاروانسرا، در حوادث مختلف کاملاً از بین رفته بود و در سالهای اخیر با مواد ساده محلی دو باره به شکل گذشته آن ساخته شده است.

این ساختمان اکنون هم به نام کاروانسرا یاد می شود و دفاتر اداری و موزیم (موزه) باغ در داخل همین کاروانسرا قرار دارد. اکنون همه کسانی که وارد این باغ می شوند، از داخل همین کاروانسرا می گذرند.

کاروانسروا
کاروانسرای باغ بابر
در دامنه باغ ساختمان دو طبقه خشتی با مهندسی ویژه ای است که گفته می شود شاه جهان آن را برای توقف کاروانهای بازرگانی ساخته بود.
در سال ۱۸۸۰ امیر عبدالرحمان خان دو ساختمان دیگر در داخل باغ بابر ساخت و بیشتر خانواده او از این ساختمان ها استفاده می کرد. اکنون یکی از این ساختمانها که در گوشه جنوب شرقی باغ قرار دارد به نام "قصر ملکه" معروف است و ساختمان دومی که در سالهای گذشته به عنوان غذاخوری از آن استفاده می شده اکنون به نام پاویلیون (سرایه) یاد می شود.

آقای صاحب زاده می گوید در حال حاضر پاویلیون باغ یکی از محل های تجارتی باغ است و در آن مراسم و کنفرانسهایی در بدل پول برگذار می شود. این ساختمان پایین تر از مسجد مرمر قرار دارد.

به دور مجتمع ساختمانها، استخر، گلخانه، گلزارها و درختان باغ بابر یک محوطه خشتی کشیده شده که تا سه متر بلندا دارد. محوطه باغ بابر بیش از یازده هکتار مساحت دارد.

بازسازی

بازسازی باغ بابر از سال 2002 با همکاری بنیاد فرهنگی آقاخان آغاز شد و در حال حاضر در حال پایان یافتن است. اکنون این باغ به حال نخست خود بازگشته است.

آقای صاحب زاده می گوید این باغ را شورای نه نفری به اساس قراردادی که بنیاد آقاخان با دولت افغانستان امضا کرده، اداره می کند.

او گفت کسانی که به این باغ می آیند، در بدل دریافت تکت (بلیت) دخولی، پول می پردازند. و این پول، برای اداره و نگهداری باغ به مصرف می رسد.

باغ بابر تنها میراث تاریخی کابل است که در حال حاضر در وضعیت خوبی قرار دارد.

maandag 12 mei 2008

دولت های تاريخی تورك

دولت های تاريخی تورك




خط و زبان تركي اويغوري٬ از خطوط و زبانهاي رسمي دول تركي حاكم بر ايران

خط و زبان تركي اويغوري٬ از خطوط و زبانهاي رسمي دول تركي حاكم بر ايران

سؤزوموز

مهران بهاري

خط و زبان تركي اويغوري٬ از خطوط و زبانهاي رسمي دول تركي حاكم بر ايران

توركان اويغور از متمدنترين٬ و از پيشگامان تمدن و فرهنگ٬ در ميان اقوام باستاني ترك بوده اندּ در تاريخ تركي٬ نام اويغورها آنچنان با مفاهيم فرهنگ و تمدن عجين و حتي مترادف شده است كه امروزه در زبان تركي مفهوم "متمدن" با كلمه "اويغار" ادا مي گرددּ در ميان اقوام بيشمار ترك كه همراه نيروها و ارتش مغول به خاك ايران امروز وارد شدند٬ گروههاي تركان اويغور جايگاه بسيار بزرگي داشته اندּدر عهد الجايتوخان٬ هشت تن از ولايات بسيار مهم دولت٬ در حاكميت والياني از تركان اويغور بوده استּ (سئوين آقا٬ اسه ن قوتلوق٬ اويغور تاي٬ قازان٬ باييتميش٬ سونجاق٬ توروم تاز٬ سونوك داش٬ و ارتنه كه بنام خود در شرق تركيه –بخشي آزربايجاني اين كشور- دولتي تاسيس نموده است)ּعلاوه بر تاريخ سياسي خلق ترك و آزربايجان٬ تركان اويغور بر تاريخ و فرهنگ ايران امروز دو تاثير عمده داشته اندּ يكي آثار مدني مانند آشنا ساختن ايرانيان با مفاهيمي مانند كاغذ٬ خط تركي اويغوري و تقويم تركي-اويغوري٬ نوآوريهايي در نگارگري٬ موسيقي و ּּּ و ديگري اشتراك در تشكل خلق ترك در ايران و آذربايجانּ هر دوي اين رشته از تاثيرات در آموزه نژادپرستانه و رسمي –دولتي فارسي ناديده گرفته شده و حتي انكار مي گردندּ

در زير به تاثيرات فرهنگي تركان اويغور بر مدنيت ايرانيان و از جمله آزربايجان جنوبي اشاره اي فهرست وار شده استּ تاكيد بر خط تركي اويغوري كه يكي از خطوط رسمي و دولتي دول ترك و آزربايجاني حاكم بر ايران بوده است هم از آن جهت ضروري است كه امروزه در ميان محورهاي سياست رسمي تركي زدايي و فارس سازي دولتي خلق ترك در ايران٬ رسمي و دولتي ساختن نه تنها زبان فارسي بلكه خط فارسي و به عبارت ديگر ممنوع نمودن نه تنها زبان تركي٬ بلكه خط تركي نيز وجود دارد:

كاغذ: هديه مدنيت تركان اويغور به ملل ساكن در ايران

تركان آسياي ميانه تقريباً در اوان پيدايش و انتشار كاغذ با آن آشنا شدهاند. آثار مكتوب به زبان تركي اويغوري كه آ. اشتين هنگام كاوشهاي باستانشناسي در سالهاي 1908-1906 ميلادي كشف كرده است، گواه اين مدعاست. اين آثار در خرابههاي برجهاي نگهباني در غرب دون خوآن، كه يكي از بزرگترين مستملكات بازرگاني سغدي در تركستان شرقي (چين) ميباشد، كشف شده است. آ. اشتين نه فقره نامه كشف كرده است كه بي ترديد، كاغذهاي آنها قديميترين تكه كاغذهايي ميباشند كه تاكنون پيدا شده اند. مضمون يكي از اين نامه ها عبارت است از مكاتبه يك مادر ساكن سمرقند با دختر خود كه به قصبههاي دوردست در تركستان شرقي رفته است. و. ب. هن نينگ ثابت كرده است اين مدارك كه به عنوان خطهاي قديمي سغدي معروف شدهاند، در آغاز قرن چهارم ميلادي در سالهاي 313-312 نگاشته شده است. «نامههاي قديمي» گواهي مينمايند كه تركها در آسياي ميانه، استعمال كاغذ را اقلا پانصد سال قبل از ايران، آغاز كردهاند؛ زيرا براي نوشتن كتابهاي فارسي ميانه كه داراي مضمون زرتشتي ميباشند و در آخر دوره ساسانيان و حتي در قرون اوليه اسلام نوشته شدهاند، فقط از پوست، يعني از پرگامنت ( كاغذ پوستي) استفاده شده است.

با ظهور اسلام و ورود نيروهاي مسلمان عرب به آسياي ميانه و مناطق غربي چين ٬ اعراب با پديده كاغذ آشنا شده و به نوبه خود آنرا به ديگر نقاط جهان منتقل نموده اند٬ موج دوم انتقال اين تكنولوژي به غرب٬ توسط تركان ايغوري بوده است كه همراه با گسترش امپراتوري مغول در آسياي ميانه٬ خاورميانه و آسياي صغير در تمام مناطق مذكور پخش گرديده اندּ از كاغذهاي مرسوم و معروف تركي در قرون وسطي كاغذ خان باليغ (اين كلمه به معني متروپل بوده نام تركي پكن است)٬ سمرقندي٬ ختايي و ּּּּ استּ

مينياتور-نقاشي ايراني و يا مينياتور-نقاشي تركي-چيني؟؟!!

آنچه كه قوميتگرايان فارس و دولت ايران به غلط مينياتور ايراني مي نامند٬ در واقع و بي شك نگارگري تركي – چيني كه از آن به شيوه مغولي نيز ياد ميشود٬ استּ در ميان فرهنگيان فارس و نهادهاي رسمي فارسستان و ايران كه همه به شدت تحت سلطه انديشه ها و آموزه هاي شديدا غيرعلمي و نژادپرستانه فارسي قرار دارند٬ درباره ي مينياتور و اين كه آيا ريشه ي اصلي آن در ايران بوده و يا از ديگر نقاط اقتباس شده و ذوق ايراني ؟؟؟!!! در آن تغييراتي به وجود آورده سخنهاي بسيار گفته ميشودּ ولي خلاصه ي نظريه هنرشناسان چنين است كه مغول ها پس از شكست دادن تركان اويغور ساكن در تركستان٬ از تمدن و جلوه هاي مختلف هنري كه در ميان آنان متداول بود استفاده كرده اندּ از جمله سبك نقاشي مانوي را كه در آن جا رواج داشت اقتباس نموده و هنگامي كه به ايران تاختند و به همراه تركان اويغور٬ اين سبك را با خود به ايران امروزي آورده اندּ در اين جا اين سبك بيش و كم متداول گرديد و موجب الهام گرفتن نقاشان بومي ايراني شد و از آن مكاتب جديد تركي ديگر و كاملاً آذربايجاني به وجود آمد كه مجدداً در سراسر خاورميانه رايج گرديد و مكتب هاي نقاشي تركي، عربي، مغولي و هندي٬ فارسي همه از آن منشعب گرديده و يا متاثر شده اند.

خط و زبان تركي اويغوري٬ از خطوط و زبانهاي رسمي دول تركي حاكم بر ايران

از ماندگارترين هديه هاي تركان اويغور در تاريخ فرهنگ ايران٬ خط تركي اويغوري است كه براي نوشتن زبان تركي باستان نيز به كار رفته است . قبل از آنکه در حدود سده 10 م خط عربی برای نوشتن زبان های ترکی به کار گرفته شود، الفبای اويغوري در آسيای ميانه در فاصله سده 5 م. تا 15م. متداول بوده است. اين خط از خط سغدی گرفته و به زبان تركي اويغوري تطبيق داده شده بود. اويغورها بعد از قبول دين مانى الفباي گؤك تورك را رها نموده و به جاي آن الفباى جديدى بر مبناى الفباى سغدى كه مانوى بودند ساختند كه به الفباى اويغورى معروف شد. الفباى سغدى ٢٢ حرف داشت و بر مبناى آرامى بود. خط اويغورى كه از قرن هشتم ميلادى خط رسمى شد٬ ١٨ حرف دارد و براى مشخص نمودن حروف صدادار سه حرف بكار مي برد. براى رفع نواقص خط اويغورى كه شبيه خط آشورى است از نقطه گذارى استفاده شده استּ

هرچند تركان در قرون ١٠-١١ ميلادي آغاز به كاربرد خط عربي نمودند٬ اما خط تركي اويغوري تا قرن ١٥ ميلادي نيز٬ به طور پراكنده ٬ به عنوان نمونه در ايران٬ به عمر خود ادامه داده استּ خط و الفباى اويغورى بعد از قبول اسلام نيز در تركستان شرقى (چين) بكار رفته و در قرون وسطي به موازات تركي ايغوري در ميان تمام اقوام ساكن در سرزمينهاي پيرامون ايپك يول (جاده ابريشم) رايج گرديده و تا به دربارهاي دولتهاي تركي آزربايجان (قاراقويونلو) و سلطان محمد فاتح در استانبول (عثمانلي) راه يافته است. حتي طبق منابع تاريخي جهانشاه حقيقي٬ برجسته ترين پادشاه دولت تركي آزربايجاني قاراقويونلو٬ با استناد به اوغوزنامه اى به "زبان اويغوري" كه در كتابخانه دربارش در تبريز موجود بود به سفير عثمانى اظهار مىداشت كه پدرش قارا يوسوف (قره يوسف) و سلطان مراد عثمانى هر دو از نژاد اوغوزخان مىباشند.

خط و الفباي اويغوري در زمان مغولها و بعد از آن يكي از خطوط و زبانهاي رسمى دولت ايشان و ديگر دولتهاي تركي حاكم بر ايران مانند تيموريان و ايلخانيان بوده استּ قديمي ترين ياساي چنگيزي به خط اويغوري نوشته شده است. تركان اويغور معلمان و كاتبان خانهاي مغول بوده و توسط خط اويغوري به آنان سواد آموزي كرده اندּ ايلخانان ايران و آزربايجان در فرمانها و نامه هاي خود زبان مغولي و تركي و خط اويغورى را بكار مىبردند. به عنوان نمونه الجايتو خدابنده، خان بزرگ تاتار نامههايي به زبان مغولي و به خط اويغوري به فرمانروايان مسيحي اروپا ميفرستاد (اولجايتو به تركي به معني غنيمت جنگي است)ּ

دوران دولتهاي تركي آزربايجاني ايلخانان٬ تيموريان و ּּּּ در عين حال دوران ورود حاكميت واژگان بي شمار تركي و آلتائي در زبان فارسي بويژه در عرصه اصلاحات ديواني استּ همچنين تركان اويغور ناقل فرهنگ چين و اصطلاحاتي مانند (لعبت چين, نقاش چين, مشگ ختن, ترکان ختا و... ) به ادبيات فارسي نيز شمرده مي شوندּ در اصطلاحهاى تركى٬ سهم زبانهاى اويغورى٬ جغتايى٬ اوغوزى-سلجوقى بيش از ديگر زبانها و گويشهاى گروه تركى است. منظور از اصطلاحات ديوانى لغتهايى است كه به گونه اى با دستگاه سلطنت٬ ديوانهاى گوناگون٬ سپاه٬ شغلهاى حكومتى و دربارى ٬ مالياتها و مانند آن بستگى داشته است. اين اصطلاحها از زبانهاى فارسى٬ عربى٬ مغولى٬ تركى٬ چينى و بندرت از يونانى و سانسكريت گرفته شده است. بررسى ريشه شناسى ماده هاى اصلى نشان مىدهد كه در حدود ٤٨ درصد لغات و اصطلاحات ديواني دولتهاي تركي بعد از مغول - پيش از قزلباش٬ داراي منشاء آلتايى هستند. پس از واژه هاى آلتايى به ترتيب سهم عربى و فارسى در خور ذكر است. ضمنا تعدادي واژه چينى٬ يونانى و سانسكريت و واژه هاى دورگه آلتايى و فارسى و عربى نيز وجود دارند.

كتاب سراج القلوب نوشته شده به تركي اويغوري در شهر يزد فارسستان

در دوره مغول٬ زبان و خط اويغوري سمبل تشخص و برتري شمرده مي شده استּ خط تركي اويغوري در ميان ملل تركي آنچنان از قرب و منزلتي برخوردار بوده است كه حتي صنف جديدي از آشيقان ترك و تركمن٬ به صرف دانستن اين خط بنام بخشي بوجود آمده استּ اسپينسكي محقق روسي، در اثر خود موسيقي تركمن مينويسد: "بخشي به كسي اطلاق مي شده است كه خط اويغوري را ميتوانسته به خوبي بخواند. بخشيها، روان پزشكاني هستند كه نفسي گرم به ايشان بخشيده شده است". همانگونه كه قبلا ذكر شد خط اويغوري علاوه بر تركان٬ در ميان ملل ديگر منطقه نيز رايج شده بودּ در اينباره در مقدمه تاريخ جهانگشاي جويني –يكي از كتب معتبر و ارزشمند تاريخي ايران از قرن هفتم- اثر عطا ملك جويني٬ از منشيان و نويسندگان و درباريان دستگاه مغول٬ چنين گفته ميشود: "امروزه، گستره زمين عموما و شهرهاي خراسان...... زبان و خط اويغوري را هنر و دانش بزرگ دانند". (تاريخ جهانگشاي جويني نويسنده علاءالدين عطا ملك جويني٬ به تصحيح دكتر منصور ثروت٬ موسسه انتشارات امير كبير٬ چاپ دوم٬ سال 1378 ٬صفحات 37 و 38)

خط اويغوري به همراه خطوط اورخون٬ عربي و لاتين يكي از چهار خطي در تاريخ است كه توانسته اند موقعيت خط ملي تركي را كسب نمايندּ آثار تركي به دست آمده نوشته شده به الفبای اويغوري بيشتر از آثار نگاشته شده به خط رونی ترکی استּ شماري از مهمترين آثار ادبيات ترك به خط و الفباى اويغوري به تحرير در آمده اندּ از جمله اين متون ميتوان اين آثار را ذكر نمود: قوتادغوبيليك (علم سعادت بخش اثر بالاساغونلي)٬ عتبه الحقايق٬ اغوزنامه (كه با كتاب دده قورقورت همخواني دارد)٬ بختيارنامه (نوشته شده به سال ١٤٣٥٬ اثر منصور بخشى. نسخه اصلى در آكسفورد)٬ معراج نامه (ترجمه شده به تركي شرقي توسط مير حيدر٬ و خوشنويسي شده به خط اويغوري توسط مالك بخشي هراتي٬ منتشر شده از سوى مدرسه زبانهاى زنده شرقى پاريس٬ ، كتابخانه ملي٬ ضميمه ادبيات ترك٬ شماره 190 با 63 نگاره١٨٨٢) ٬ تذكره الاوليا (منتشر شده توسط پاوه دو كوريل٬ در پاريس به سال ١٨٨٩)٬ محبت نامه خوارزمى٬ مجموعه اشعار قاسم (در موزه بريتانيا)ּּּ ּּּ حماسه اوغوز خاقان يكي از مشهورترين نمونه هاي ادبيات شفاهي تركان پيش از اسلام است كه كه پايانش با الفباي اويغوري و به اشكال مختلف تكرار شده استּ در اين ميان مي بايست بويژه از كتاب سراج القلوب منصور بخشى ياد نمود كه در سال ١٤٣٢ ميلادي در شهر يزد فارسستان نوشته شده استּ اين كتاب يكي از آخرين نمونه هاي استفاده از خط اويغوري در جهان استּ سراج القلوب نشانگر اين واقعيت مسلم است كه ايران در قرون وسطي نيز به منزله جزيي از دنياي ترك٬ مهد حيات ادبي و پاسدار فرهنگ تركي بوده استּ

سكه هاي اويغوري

يكي از عرصه هاي مهم كاربرد رسمي و دولتي زبان و خطوط تركي در دولتهاي تركي ايران كاربرد آنها در ضرب سكه استּ قريب به تمام دولتهاي تركي ايران زبان و عبارات تركي با خط اويغوري و يا عربي را در پولها (سكه ها٬ اسكناسها)٬ مهرها٬ طغراها (توغرا ويا توغراق ٬ تورا مهري است كه بر فرمانهاي پادشاهان ترك زده ميشده است) توقيعات٬ فرمانها و نامه ها نيز بكار برده ا ند. در اين سكه ها عبارت سؤزوموز و يا بعضن سؤزوم به معني فرمان ما هميشه ضرب شده است. مغولها٬ تيموري ها (گوركانيها و ميرانشاهها)٬ ايلخانيها (هولاكويي)٬ جلايري (ايلكاني)٬ چوپاني٬ اينجويي (آل مظفر)٬ قاراقويونلو (بارانلوها)٬ آغ قويونلو (بايندريه)٬ صفوي (قزلباشيه)٬ افشار و قاجارها در ميان اين دولتهاي ترك آزربايجاني هستند. بر اين سكه ها نام سلاطين عموما به زبان تركي و به خط عربي٬ اويغوري حتي گاها چيني نگاشته شده است. مثلا در سكههاي غازان خان علاوه بر خط عربي از خط تركي اويغوري و چيني به طور توآمان استفاده شده است. بر سكه هاي سلسله هاي ترك شده مغولي اكثرا عباراتي به تركي مانند "قوتلوق بولسون" (قوتلو اولسون=مبارك باد) چاپ شده است. بر سكه هاي چنگيز خان عبارت تركي "قاآن العادل٬ چنگيز خاني`ن يارليغي" (فرمان شاهنشاه عادل٬ چنگيز شاه) ديده ميشود. (يارليق به معني "بويروق و معادل فرمان فارسي و امر عربي است). نادرشاه افشار نيز پول چرمي اي به دو زبان فارسي و تركي چاپ كرده است كه بر آن عبارت "پوست شتر٬ حكم نادر٬ دئمه گؤتور!" نوشته شده بود.

سكههاي دوره مغولي و ايلخاني (غازان محمود، اولجايتو محمد خدابنده، بوسعيد بهادرخان، طغاتيمور، سليمان) با خط اويغوري از بهترين سكههاي ضرب ايران (در شهرهاي تبريز، ساوه، سمر، بغداد، كاشان، اصفهان، آمل، دامغان، جرجان، سمنان، سلطانيه و ... ) است ּ سكههايي كه به خط اويغوري ضرب شده تا هشتاد سال رايج بوده است. سكه هاي دوره ايلخاني همراه با خط اويغوري و در دوره زنديه و قاجار همراه با خط نستعليق – خطي ايجاد شده توسط تركان آزربايجان - اند.

خط تركى سياقى

در زمانهاى قديم در آذربايجان و در ميان كسبه ترك با سواد يك خط رياضي بنام خط سياق مرسوم بود كه وسيله اي براي نوشتن قيمتها و ارقام و اعداد و يادداشت كردن اقلام نسيه به حساب مشتري بكار مي رفت. كاسب هاي بيسواد نيز با كمك فرزندان و يا ديگران اين حسابها را يادداشت مي كردند. كلمه سياق از فعل سايماق (شمردن تركى) گرفته شده استּ(ساييق در زبان تركي به معاني هوشيار٬بيدار٬ نيمه بيدار٬ داراى خواب سبك٬ محتاط ٬ دقيق٬ شمرده شده٬ به حساب آمده٬ مورد احترامּ و ساياق به معني نوع٬ طور٬ سبك٬ قاعده٬ روشּּּּ٬ است)ּاين خط را كه امروزه نيز در ميان بعضي از بازاريان قديمى رواج دارد از بقاياى خط و الفباى قديم تركان يعنى اويغورى شمرده اندּ اعداد در اين خط با دو واحد قيران (از لقب فتحعلي شاه قاجار٬ صاحب قران) و تومن (كلمه اي تركي به معني هزار) حساب مىشوند و با آن مىتوان تا رقم ٩٩٩٩٩٩٩ را نشان داد.

برخي خط سياق فوق الذكر را ايجاد شده از خط سياق و يا سياقت رايج در ممالك اسلامي شمرده اندּ انواع خطوط اصلي موجود در آثار و كتب خطي رايج در ممالك اسلامي در تمدن اسلامي عبارتند از: كوفي، نسخ، ثلث، محقق، ريحان، رقاع، توقيع، تعليق، شكسته تعليق، نستعليق، شكسته نستعليق و سياق. بعدها در دورههاي متأخر، براي محاسبات ديواني، اسناد و دفاتر داخل و خرج، شيوه ديگري مورد استفاده قرار گرفت كه به خط سياق (= سياقت) معروف شد. كاتبان اين خط براي اعداد و كلمات اختصاري وضع ميكردند كه خواندن آن براي بسياري آسان نبودּبخش بسيار بزرگي از اسناد تاريخي و مكاتبات دولتهاي تركي آزربايجاني قارا قويونلو٬ آغ قويونلو٬ صفوي٬ افشار و قاجار كه بالغ بر ميليونها عدد ميشود٬ به خط سياق استּ به همه حال٬ حتي اگر خط مورد استفاده كسبه ترك٬ بازمانده خط اويغوري نبوده بلكه مربوط به خط سياقت بوده باشد٬ باز منشايي تركي داردּ زيرا خط سياق (سياقت) به همراه خطوطي مانند ديواني٬ ديواني جلي٬ رقاع٬ و ּּּ توسط تركان عثماني و خطوط نستعليق و شكسته نستعليق توسط تركان آذربايجاني بوجود آمده اندּ خط نستعليق٬ تا پذيرش الفباي لاتيني٬ خط ملي تركان آذربايجاني بوده استּ

هزاران سند تركي اويغوري٬ متروك و مهجور در موزه ها و كتابخانه هاي ايران

متاسفانه سياست دولتي و رسمي تركي سازي و حذف خلق٬ زبان و فرهنگ و تاريخ تركي از صحنه ايران٬ دامنگير صدها اثر و سند ارزشمند به خط تركي اويغوري در موزه ها و كتابخانه هاي ايران نيز شده استּ محمدزادهي صديق براي اين امر دلايلي را مطرح كرده و مينويسد: "ּּּּּ شايد به خاطر اينكه آثار فرهنگي سنگ نبشتههاي گؤي تورك و چرم نبشتههاي اويغوري از تاريخ ايران زدوده شود ּּּּ من در مقدمهي اين كتاب و نيز كتاب “يادمانهاي تركي باستان“ بعضي كتيبهها را معرفي كردهام كه هنوز در زيرزمين موزهي ملي ايران مهجور و متروك مانده و اغلب به خط الفباي كهن تركي سومري، اويغوري و اورخوني نوشته شدهاند ּּּ"

امروزه در كتابخانه ها و موزه هاي سراسر ايران صدها٬ و هزاران سند و اثر٬ يرليغها و نامه ها به خط تركي اويغور موجود است كه مهجور و رها شده اندּ از جمله در موزه ايران باستان كه اسناد متعددي به خط تركي اويغورى و بعضا داراى مهرهاي چينى است. مثلا در خبري گفته مي شود كه اخيرا ١٠٠ سكه تاريخي در استان زنجان آزربايجان مستندسازي شده استּ در ميان اين سكه ها٬ سكه هاي ايلخاني داراي خطوط مغولي و اويغورى است. در خبر ديگري گفته ميشود كه با اقدام مشترك موزه ملي ايران و كتابخانه مجلس شوراي اسلامي فهرست تفضيلي اسناد بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي٬ شامل مبايعه نامه، مصالحه نامه، اقرارنامه، راي قاضي، وقفنامه، اجاره نامه، استشهاديه، سياهه، عريضه، هبه نامه، تقسيم نامه، قرض نامه، امان نامه، استفتاء و رسيد اموال منتشر مي شودּبخش اعظم اين اسناد در موزه ملي ايران، بخشي در بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي در اردبيل، تعدادي در كتابخانه ملي تبريز و بخشي نيز در سازمان اوقاف و امور خيريه نگهداري مي شود. مجموعه اسناد بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي كه در موزه دوران اسلامــي مــوزه ملــي ايران نگهداري مي شود كهن ترين بايگاني دوران اسلامي ايران حاوي قديمي ترين نمونه هاي اسناد است. اين مجموعه كه شامل 600 سند مي باشد در سال 1377 از گنجينه ذخاير مركزي موزه ملي ايران به بخش دوران اسلامي اين موزه منتقل شده است. آثار مجموعه نگهداري شده در موزه دوران اسلامي مربوط به سده هاي پنجم تا دهم هـ . ق با خطوط تعليق و رقاع بي نقطه و توقيع و تعدادي نيز به خط اويغورى است. اين اسناد به زبان فارسي، عربي و مغولي نگاشته شده است.

تقويم تركي چيني دوازده حيوان

يكي ديگر از هديه هاي تركان اويغور به مردم ايران٬ تقويم تركي اويغوري و يا چيني تركي استּدر تاريخ اسلامي اين تقويم به نامهاي تاريخ ترك، تاريخ تركستان، تاريخ ختن، اويغور و يا تاريخ تركان مشهور است. سالهاي تقويم دوازده حيوان تركي با نامهاي ديگر بكار برده شده توسط اقوام مختلف ترك در داخل پارانتز چنين است: ١- سيچان٬ ٢- سيغير (اود٬ اؤكوز)٬ ٣- بارس (قاپلان٬ بؤري)٬ ٤- دووشان٬ ٥- لوي (كلته٬ باليق)٬ ٦- ايلان٬ ٧- يونت (آت٬ ايلخي)٬ ٨- قويون (تكه)٬ ٩- پيچين٬ ١٠- تويوق (قوش)٬ ١١- ايت٬ ١٢- دونوزּ تقويم تركی- اويغوری در همه اسناد و فرمانهای شاهان ترك حاكم بر ايران تا ربع اول قرن بيستم مورد استفاده قرار گرفته است. حتی کريم خان زند نيز كه از مليت لك است٬ در يکی از فرمانهای خود که در آن شخصی بنام ميرزا زين العـابدين را به سمت وزير مـوقـوفـات منصـوب می کنـد، می نويسـد: "هـذه السنـه ميمـون، قـويـون ايلی به مرتبه بلند منصب ارجمند وزارت موقوفات ... مفتخر و مبلغ پنجاه تومان تبريزی .."ּ بويژه شاهان دولت تركي آزربايجاني قاجار مصرا تقويم دوازده حيوان تركي را در منشات و مصوبات خود بكار برده اندּ پس از كودتاي استعماري رضاخان٬ تقويم تركي دوازده حيواني٬ متروك و تقويم خورشيدی با نام ماههاي جديدي كه بر اساس دين زرتشتي است يعني تقويم فعلي قوم فارس ايجاد شدּ تقويم جديد خورشيدي فارسي حتي پيشتر از زبان و خط قوم فارس٬ يعني از سال شروع سلطنت رضاخان٬ رسمي و دولتي اعلام گرديدּ در ايران اين تقويم كه از آن تاريخ تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته است -مانند زبان و خط فارسي- بر همه ملل غير فارس ايران تحميل شده استּ

گئرچه يه هو!!!

vrijdag 2 mei 2008

با استانبول زيبا آشنا شويد

هيچ امپراتوري نتوانست

دل از زيباييهاي استانبول بركند!


فرودگاه فعال و بزرگ آتاتورك پذيراي دهها پروازي بود كه تقريبا همزمان باهم فرود آمده‌بودند. وضعيت منضبط و پيش‌بيني شده فرودگاه امكان توجه و ارائه خدمات موردنياز به مسافران را فراهم مي‌كرد.



خبرگزاري ميراث فرهنگي_ گردشگري_ مهشيد شريف_ هيچ چيز به اندازه پيدا كردن يك بليط ارزان قيمت براي سفر به اين گوشه و آن گوشه دنيا مرا خوشحال نمي كند. روزهاي سرد و برفي آخر ماه مارس را در شهر استكهلم به اميد سفري به تركيه سپري مي كردم. گردش چند ساعته در سايت هاي سفري و صفحات شركتهاي هواپيمايي وقتم را پر مي كرد و بلاخره سايت محبوب " آخرين دقايق" lastminutes.com به استانبول رسيدم. SAS مشكلم را حل كرد. 28 مارس 2008 با پرواز مستقيمي از شركت هواپيمايي سوئديِ ساس (اِس آ اِس) فرودگاه فعال و بزرگ آتاتورك پذيراي دهها پروازي بود كه تقريبا همزمان با هم فرود آمده بودند.

وضعيت منضبط و پيش بيني شده فرودگاه امكان توجه و ارائه خدمات موردنياز به مسافران را فراهم مي كرد. در همان لحظات اوليه حس كردم كشور همسايه ما به موضوع توريست و پذيرايي از آنها به خوبي آشنايي دارد و اهميت مي دهد. بعدها كه اطلاعاتم را در محيط كاملتر كردم، متوجه شدم در تركيه صنعت توريست ظرف دهه هاي اخير با سرعت بي‌نظيري گسترش يافته و مدرن شده است.

منابع اطلاعات خبري تعداد توريستهاي بازديدكننده از تركيه را در سال 2006، رقمي بيش از 23 ميليون نفر ارزيابي كرده اند. حال متوجه مي شدم كه بطور مثال، چطور در اكثر خيابانهاي شهر استكهلم در آفيشهاي بزرگي به سوئدي ها توصيه مي شود كه تعطيلاتشان را در تركيه بگذرانند.

با اتوبوس فرودگاه راهي شهر شدم. گلكاري هاي كنار جدولهاي خيابان و ميدانهاي مسير راه، دقت و وسواس تركها در ارائه تصويري مناسب از شهر استابول را نشان مي داد. اولين چيزي كه در استانبول توجه مرا جلب كرد، تميزي آن و تعداد زياد مرداني بود كه در رفت و آمد بودند. بلافاصله سئوالي از ذهنم گذشت "پس، زنهاي ترك كجا هستند؟".

به محض آنكه ساكم را در هتل به زمين گذاشتم از هتل بيرون Grand Thahir در هتل سه ستاره تميزي به نام گراند تاهير جستم. جهاني از رنگ و زيبايي در مقابل خود مي ديدم كه قصه هزار ساله آن مكاني بود كه مرا به آنجا كشانده بود. زيبايي پرابهت استانبول چشم هربيننده اي را براحتي مي تواند به دنبال خود بكشد. قدم زدن پيش از غروب آفتاب، در شهري كه هم به غرب و هم به شرق تعلق دارد، مرا به هيجان آورده بود.

استانبول نه تنها بستر تلاقي آبهاي درياه سياه، درياي مرمره و خليج شاخ طلايي است بلكه نقطه اتصال حوادث تاريخي كشورش نيز مي باشد. بي تقدير نيست كه هر امپراتوري هم به آنجا آمد، نتوانست دل از زيبايي استانبول بكند و آنجا را پايتخت خود نداند. امپراتوريها يكي پس از ديگري رفتند اما استانبول با گذشته غني و درخشان خود باقي ماند. و امروز با هزاران قصه اي كه در سينه دارد، ميهمانان خود را از هرگوشه جهان پذيراست. ديدن صدها توريستي كه در آن فصل سرد با آرامش در پياده روهاي خيابان استانبول قدم مي زدند و به سردي هوا بي اعتنا بودند، توجه مرا جلب كرده بود.

نقشه آن شهر بازگوي وجود صدها مسجد، كليسا و موزه و بيكران امكاني بود كه دست هر مسافري را براي سليقه هاي خود بازمي گذاشت. بسياري از قسمتهاي تاريخي شهر استانبول در سال 1985 از طرف يونسكو، ميراث فرهنگي جهاني شناخته شده است. چنين اعتبار جهاني بر شهرت و افزايش آوازه نام استانبول بقدر كافي افزوده است.
تاريخ هنر اسلامي ردپاي عميقي در گذشته استانبول بجا گذاشته است. عثماني ها حس پذيرش و اداي احترام خود را نسبت به مذهب اسلام در طي 500 سالي كه در تركيه حكمراني مي كرده اند، در عظمت و شكوه مساجد و عمارتها و كاخهاي خود نشان دادند. كاخ توپ‌كاپي از اولين اماكني است كه عثماني ها در آن به استقبال گسترش و غناي هنر اسلامي شتافتند.

آنچنان كه ديدني هاي اين كاخ روزانه TopkapI palace صدها نفر را به آن طرف تنگه به سفر، در كنار درياي مرمره مي كشاند. خوش شانسي استانبولي ها در اين است كه مكانهاي تاريخي و بي نظيري را در فواصل كمي نسبت به يكديگر دارا مي باشند. چنين حُسني مسافرين را كمك مي كند تا در زمان كوتاهي، پديده هاي بسيار ببينند.
Sultan Ahmet Mosque
مسجد عظيم و با شكوه سلطان احمد با شش مناره زيباي خود درست در مقابل مكان تاريخي حاجي صوفيا قرار گرفته است. اين مسجد بي مانند به علت كاشي هاي سفيد و آبي خود بنام "مسجد آبي" به شهرت جهاني رسيده است. باغ باصفا و زيباي آن روزانه ميعادگاه هزاران نفر از تركهاي استانبول نشين شده است كه درعين حال صدها مسافر مشتاق را به آنجا مي كشاند تا از مسجد و مغازه هاي اطراف آن ديدن كنند. اين منطقه كه درعين حال محله سلطان احمد هم ناميده مي شود روزگاري يكي از مكانهاي تاريخي و ميدان اسب دواني باستاني بوده است كه از آن اثر كمي باقي مانده است.

بسياري از كتابهاي مربوط به گردشگري اين شهر خبر از هزاران مسجد، كليسا، كنيسه و عمارت، گورستانهاي متعلق به مذاهب مختلف و كاروانسراهاي قديمي مي دهد. چند روزي كه آنجا بودم تا توانستم به ديدن بعضي از اين مساجد و كليسا و كاروانسراها رفتم.
Suleymaniye mosque
در هرگوشه شهر كه باشيد، چهار مناره با شكوه مسجد سليمانيه را مي بينيد. بيش از پانصد سال پيش اين مسجد را برروي تپه هاي بلند شهر استانبول ساختند. معماري اين مسجد بيش از همه معرف معماري دوران طلايي امپراطوري عثماني هاست. مدرسه هاي ديني، كاروانسراها، حمام و مراكز خريد و جنب و جوش آدمهايي كه اطراف آن مشغولند و حتي هجوم كبوترهايي كه با سرعت دانه هاي اهدايي مسافرين را جمع مي كنند و مي خورند، خبر از استمرار زندگي فعال چند صد ساله آن محل مي دهد.

Hagia Sophia حاجي صوفيا يا همان فرزانه مقدس كه امروزه به نام موزه و مركز فرهنگي "ابا صوفيا" شناخته شده است، تاريخ منحصربفردي را به خود اختصاص مي دهد. از ويژگيهاي اين قصر مقدس آن است كه در طول صدها سال جايگاه امني براي مذاهب مسيح و اسلام تلقي شده است و امروز در پيوند فرهنگي دو مذهب اسلام و مسيحيت پذيراي بازديدكنندگان هردو مذهب مي باشد.

منهم ساعات طولاني را در آنجا گذراندم. همه اين كاخ لبريز از يادگارهاي دو مذهب ديرينه جهاني مي باشد كه در صلح آميزترين شكل خود در آن مكان بي‌نظير جاي گرفته اند. ابا صوفيا درحاليكه مسجد است، يكي از بزرگترين، عظيم ترين و زيباترين كليساي معتبر دنياي مسيحيت نيز مي باشد.

بنظر مي رسيد مردم به خوبي با آنچه يكي از پادشاهان عثماني، سلطان محمد دوم در استانبول بناكرده است، آشنايند. علاوه بر ساختمان سازيهاي مساجد ازجمله مسجد فاتح، سليمانيه و مسجد يني، بازسازي و گسترش بازار بزرگ كه به نام Grand Bazaar معروف است، از يادگارهاي زمان اوست.

Taskim squre كمي دورتر از ميدان تسكيم، پرسه زدن در كوچه هاي باريك اطراف آن حس مطبوعي را در من بوجود آورده بود. زندگي آرام آنجا و دور از غوغا و شلوغي قسمت قديم شهر، مردم به كار زندگي خود مي پرداختند. مناره هاي مساجد احمد و يني از فواصل زيادي پيداست. زندگي ساده و سنتي مردم ترك در آن كوچه هاي باريك به زيبايي رخ نشان مي داد. هرچند كه آنها هم به قدم زدن هاي آهسته و نگاه جستجوگر مسافرين شهرشان عادت كرده اند اما تقريبا به كار خودشان مشغولند و اعتنا چنداني به اطرافشان ندارند. نان تازه، چاي در سماورهاي بزرگ، كافه هاي كوچك به اندازه يك اتاق و كسبه‌اي كه سرشان به كارشان گرم است، در آن پس كوچه ها بواقع ديدني بودند.


Galata Bridge
مي توانيد تصور كنيد بر روي پلي كه شرق و غرب استانبول را بهم پيوند مي‌دهد، بيش از صدها ماهيگير ايستاده باشند و مشغول ماهيگيري باشند؟ ماهيگيري بخصوص در روزهاي تعطيل يكي از سرگرمي هاي مردان استانبول نشين مي باشد. عبور از پل گالاتا و ديدن آنهمه ماهيگير به زيبايي آن شهر افزوده است. بازارچه هاي كوچك و حياط مسجد يني در عصر روزهاي تعطيل مهماندار ماهيگيراني است كه قبل از آنكه به خانه هايشان بازگردند، سري هم به آنجا مي زنند.

Basilica cistern آب انباري كه بيش از پانصد سال پيش بدست مهندسين عثماني ساخته شده است و سيستم آبياري مدرني كه آب آشاميدني شهر را تامين مي كرده است، در نقشه شهر نگاه را به دنبال خود مي كشد. كمتر مسافري مي تواند از جاذبه و عظمت چنين آب انباري به سادگي دل بكند. آنجا چندان از ابا صوفيا دور نمي باشد و در دل زيرزميني ستونهاي سنگي و بلندي كار گذاشته شده است كه تاريكي زيرزمين و ابهت ستون ها و درك سيستم آبياري آن زمان، چنان مي تواند مشغولتان كند، كه همه غوغاي خيابان هاي اطراف آن را به فراموشي بسپاريد.

Valens Aqueduct آن طرف شهر نيز به پل عظيمي كه به نوعي به سيستم آب رساني شهر ارتباط داشته است، برمي‌خوريم كه بي شباهت به پل خواجوي اصفهان نمي باشد.
استانبول نه فقط با آثار تاريخي هزارساله به استقبال ميهمانان خود مي رود بلكه صدها مكان تفريحي و هنري فضاي شهر را پر كرده است.
Ataturk cultural center, Hagia Irene museum, Pera museum, Turkish Islamic arts museum and Turkish bath (Hamam)
مركز فرهنگي آتاترك، موزه ايرن، موزه پِرا و موزه هنرهاي اسلامي و حمام هاي تركي هم به اندازه كافي جاذبه توريستي دارند.

اگر از ويژگيهاي تاريخي و مظاهر استانبول بگذريم، ديدن زندگي روزمره مردم آنجا بسيار دلفريب است. مردمي كه گويي رسم و رسوم بازرگاني را از اجداد خود به خوبي آموخته اند و در دنياي امروزي با ظرافت بسيار آن را بكار مي گيرند. مهرباني و ادب آنها بسرعت خود را نشان مي دهد. كم و بيش شنيده مي شود كه آنها اصطلاح ‌"ميهمان عزيز است" را بكار مي برند.

ما ايراني ها وضعيت كاملا استثنايي براي آنها داريم. سالانه هزاران ايراني راهي استانبول مي‌شود تا هم تفريحي كرده باشد و هم خريدي. مسئله اي كه در اثر تكرار و استمرار آن به يك خويشاوندي اجتماعي- بازرگاني تبديل شده است. پرسه زدن در بازار بزرگ و بازار قديم فرش و گليم و هر محل كوچك و بزرگي كه عده اي فروشنده را در خود جمع كرده باشد، بايد مطمئن بود حداقل عده اي به راحتي به زبان فارسي تكلم مي كنند.

ايراني ها و ترك ها هم پشتوانه تاريخي يكديگر را مي شناسند و هم روحيات و نيازهاي امروزي همديگر را. در كمتر كوچه و بازاري‌ست كه صداي ايراني به گوش نرسد يا آنها را درحال پايين آوردن قيمتهاي اجناس نديد.
غذاي متنوع و خوش بو و عطر استانبوليها اشتهاي ايراني ها را هم ارضا مي كند. اما اگر گياه خوار هستيد، بد نيست بدانيد كه در آنجا دچار مشكل مي شويد. براي من كه گوشت نمي‌خورم، تهيه غذا در استانبول خالي از دردسر نبود. دومين روز اقامتم حدود يازده صبح درحاليكه در خياباني كه انتهاي آن به "ابا صوفيا" مي رسيد، متوجه رستوراني شدم.

آشپز تميز و مرتبي به همراه كاركنان رستوران، در كنار در ورودي آن، دور هم جمع شده بودند و گفتگو مي‌كردند. از آنها پرسيدم آيا مي توانند غذاي گياهي براي من درست كنند. چنين موضوعي كافي بود كه نه تنها كاركنان آن رستوران بلكه كاركنان فرش فروشي آن طرف خيابان هم كنجكاو كند تا بدانند موضوع چيست.


با كمك گيري از فارسي و انگليسي همه با هم بالاخره دستور غذايي را آماده كرديم و منهم بابت ناهار انحصاري مجبور شدم مبلغ قابل توجهي بپردازم. اما بهرحال راضي بودم!

فرداي آن روز درحاليكه دوربين جلوي چشمم و حواسم به در و ديوار بود، صدايي در گوشم پيچيد كه از من با انگليسي شمرده اي پرسيد: If you would like a green carpet, we have it! اگر فرش سبز دوست داريد، ما داريم! دوربين را با شتاب كنار زدم. مرد جواني در مقابلم ايستاده بود كه يادم آمد در ترجمه دستور آشپزيِ روز گذشته همراه ما بود! دقايق زيادي به شيطنت او خنديدم. مرا به فروشگاه بزرگ فرش كه در آنجا كار مي كرد، دعوت كرد و چاي فوق العاده اي به من داد كه مي گفت چاي سيب است. اسم او امان بود. او برايم بسيار از وضعيت دو جهاني كشورش گفت. از نگاه او تركيه درعين حال در بازار جهاني، جوان به نظر مي رسد و تا تثبيت خود به عنوان يك مهره قوي اقتصادي راه طولاني مي بايست طي كند.

او گفت مردم استانبول كم و بيش تاريخ خود را مي شناسند و هم راه استفاده از آن را مي‌دانند. فرهنگ ديرينه تجاري آنها امتياز بزرگي بود كه در چنين روزهاي شكوفايي كشورش به كمك آنها آمده بود.
امان، واقع بينانه از مسائل جوانان، هجوم چند ميليوني مردم به حاشيه شهر استانبول به اميد بهره مندي از فضاي مناسب اقتصادي، گره خوردن با ابعاد فرهنگ غربي درعين شرقي بودن و مذهبي بودن جامعه، پيامدهاي اجتناب ناپذير رشد اقتصادي و از خودش و آينده اش بسيار گفت.

مهرباني و حوصله او در پاسخ دادن به سئوالهاي مسافري كه حتي فرش سبز! هم نمي خريد، قابل قدراني بود. بهرحال من دانم در استانبول كاركنان يك رستوران و امان كه در فرش فروشي كار مي كند را خوب مي شناسم.


باوجود آنكه تركيه سالانه ميزبان ميليون ها توريست از همه جاي دنياست، اما بنظر نمي رسيد زبانهاي خارجي اعتبار چندان پيدا كرده بودند. بندرت كسي به زبان بيگانه اي تكلم مي كرد و يا تمايلي به آن نشان مي داد.
مردم در استانبول به بيش از 300 كانال تلويزيوني و 1000 ايستگاه راديويي دسترسي دارند. اما بنظر نمي رسيد اينگونه امكانات جاي بزرگي در زندگي روزمره آنها باز كرده باشد.

از چند روزي را كه در استانبول گذراندم، ساعتهاي زيادي را در محوطه بيرون دانشگاه استانبول صرف كردم. بيش از زيبايي خيره كننده ساختمان آنجا و فعاليت هاي روزانه مسجد بايزيد، وجود چند پيرزن و موجي از كبوترهاي نيمه وحشي توجه مرا جلب كرده بود. مي توانستم ساعتها آنجا بنشينم و فعاليت اقتصادي آنها را نگاه كنم. آنها به توريست ها دانه گندم مي فروختند تا به كبوترها بدهند و بتوانند با آنها عكس بگيرند.
پيرزنهاي فعال با جست و خيز اينطرف و آنطرف مي دويدند و با عبارتهايي كه از زبانهاي گوناگون ياد گرفته بودند، انگار به انگليسي، آلماني و فرانسوي دانه هاي گندم خود را به توريست ها مي‌فروختند. اگر كسي چيزي از آنها نمي خريد، به آرامي از او جدا مي شدند و برايش دعاي خير مي كردند.

يكي ديگر از ويژگيهاي استانبول چنين است كه بافتهاي اقتصادي و اجتماعي را حفظ كرده و به آباداني آن كمر بسته اند. كمتر مسجد، كليسا و يا عمارتي را مي توان ديد كه در كنار آن بازار بارزگاني، كسبه، كاروانسراي قابل اقامت و شرايط برآورده كردن نيازهاي اوليه وجود نداشته باشد. چنين سنتي امروزه نه تنها نگاه كنجكاو هزاران مسافر خارجي را به سوي خود جلب مي‌كند بلكه پيشاپيش باعث رونق بازار اقتصادي داخلي نيز شده است.
در كاروانسراي وزير، يكي از بزرگترين نمايشگاه‌ها و فروش فرشهاي قديمي و مدرن وجود دارد. مدير آن به خوبي به زبان فارسي آشنا بود. او نيز با اطلاعات و برداشتهاي خود به عنوان يك شهروند درگير با مسائل اقتصادي و فرهنگي دريچه هاي زيادي را براي من گشود. اگر به استانبول رفتيد ديدن اين نمايشگاه مي تواند برايتان به اندازه كافي جالب باشد.

موضوع نظامي گري تركيه، مسئله كردها و سياست اسلامي آن پيش زمينه هايي فكري است كه اكثر مسافران با خود به همراه دارند. اما بهرحال فضاي باز اجتماعي آن جامعه فرصتهايي فراهم مي كند كه امكاني هم براي برداشتهاي شخصي بوجود آيد. از سال 1999 كه تركيه تقاضاي عضويت در اتحاديه اروپا را داشته است، با دقت حوصله كم نظيري درحال معرفي خود به جهانيان مي باشد. چنين امري به فرهنگ مدرن و زبان مشترك امروزي نياز دارد كه بنظر مي‌رسد تركها سخت مشغول تمرين آن مي باشند.

با اتوبوس از استانبول به آنكارا رفتم و حدود سه روز آنجا بودم كه در هتل "سهين بِي" اقامت داشتم. در ترمينال استانبول ساكم را به جايي سپردم كه تصور مي كردم مثل "چك اين" در فرودگاه كار مي كند. به آنكارا كه رسيدم متوجه شدم اشتباه كردم و ساكم در انبار ترمينال استانبول جامانده است. باور كردني نبود بيش از من خود كاركنان شركت " مترو توريزم" به فعاليت افتادند و رد پاي ساك گمشده را يافتند. قرار شد ساكم روز بعد به آنكارا فرستاده شود. با چنين سرويس منظم و ارتباطات بجا و پيش بيني شده بين كاركنان شركتهاي اتوبوسراني، فعاليت اقتصادي آنها قطعاً مي تواند توجه مسافران زيادي را به خود جلب كنند.

قبل از هر ديد و بازديدي به مركز شهر آنكارا رفتم كه تا آمدن ساكم، كمي وسايل شخصي تهيه كنم. امري كه باعث شد به تراكم اجناس در آن شهر توجه كنم؛ تا سقف مغازه ها جنس وجود داشت. چيزي كه نشان مي داد احتمالاً مغازه دارهاي تركي خود مستقيماً در اينطرف و آنطرف دنيا مشغول ارتباطات بارزگاني مي باشند.
پيژامه ساده و ارزاني انتخاب كردم كه بخرم. زن فروشنده پلاستيك حاوي لباس خواب پيژامه اي را از من گرفت و چيزي گفت كه فكر كردم مي گويد بايد صبر كنم. مدتها اينطرف و آنطرف مي‌رفت و من نمي دانستم دنبال چيست عاقبت بازگشت لباس خواب پيژامه اي سفيد و قرمزرنگ خط خطي به دستم داد. چيزي گفت كه حدس زدم مي گويد آن براي من بهتر بود. تسليم نظر او شدم و همان را گرفتم و به هتل برگشتم.
مردم آنكارا مهربان و صميمي بنظر مي آمدند. چنان در ابراز دوستي پيش قدم مي شوند، انگار مدتهاست يكديگر را مي شناسند.

نه تنها ديدن آنيت كبير، آرامگاه آتاتورك، موزه تمدن آناتولي و مركز تجاري اِمِك و حتي هتل شرايتون و بوتانيك پارك كه در مركز شهر قرار دارد، مسافرين زيادي را به آنكارا مي كشاند بلكه خود آنكارا در كل جاي ديدني است.
آنكارا كه در كتابهاي فارسي ما به عنوان آنقوره هم از آن ياد شده است با قدمتي كه به بيش از دو هزار سال قبل از مسيحيت باز مي گردد، بارها مورد هجوم اقوام مختلف قرار گرفته و در دوره‌هايي نيز عظمت خود را مورد تاًييد ديده است. بدليل نيست كه هر گوشه اين شهر آثار حفاري به چشم مي خورد و هر گوشه آن تاريخ كهني را بازگو مي كند. ديدن بازمانده‌هاي كاخهاي عظيم، حمام هاي رومي، كاروانسرا و عمارتها كه زندگي پرجنب و جوش اقتصادي آن هنوز جاري‌ست، نگاه تحسين مسافران شهر را جلب مي كند.

آنكارا نه تنها در تركيه بلكه در يك ميزان جهاني جاي خود را در مناسبات اقتصادي و توليدي بازمي كند. در فراز و نشيبهاي خيابانهاي آن وجود صدها سفارتخانه و مراكز فرهنگي خبر از فعال بودن اين شهر مي دهد. موقعيت مناسب جغرافيايي آن نيز در رسيدن به آينده با شكوهي كه تركيه براي خود تدارك ديده است، بي تاثير نمي باشد. جاده هاي ترميم شده و استاندارد در كنار راه آهن آنكارا روزانه حجم عظيمي از كالاهاي كشاورزي تا صنعتي از اين شهر به بيرون صادر مي شود. آيا تابحال چيزي درباره گربه هاي آنگورا و يا خرگوشهاي سفيد كه در آنكارا زاد و ولد مي كنند، شنيده ايد؟ بهرحال نبايد فراموش كرد كه حتي خرگوشها و گربه هاي آنكارا هم از شهرت جهاني برخوردارند.

موقعيت آب و هوايي آنكارا طوري مي باشد كه اين شهر از مواهب همه فصول برخوردار است. از تابستانهاي گرم و خشك تا زمستانهاي سرد و برفي. امروزه با امكاناتي كه آنكارا پيدا كرده است، همه فصول آمادگي پذيرايي، مراقبت و سرگرم كردن توريست هاي زيادي از همه دنيا را دارد. تپه هايي كه اطراف شهر را احاطه كرده اند، مملو از بازمانده هاي كاخ ها و آثار تاريخي متعلق به تاريخ تركيه مي باشند. اين آثار از دوره روم قديم تا امپراطوري بيزانس و عثماني ها مي‌باشد.
علاقه مندان به امپراطوري روم باستان و امپراطوري يونان قبل و پس از ظهور مسيح به آنكارا مي‌روند تا از موزه تمدن آناتولي ديدن كنند. اين موزه غني و سرشار از تنوع تاريخي خود، روزانه بيننده هاي زيادي را مي پذيرد. علاوه بر آن در يكي از خيابانهاي آنكارا معبد بي نظير آگوستيوس و همچنين ستون جوليانوس بيننده هاي زيادي را به سوي خود فرا مي خواند.
Temple of Augustus and Rome and Column of Julianus
از زماني كه آتاتورك – سال 1923- آنكارا را پايتخت دولت جديد مردمي خود قرار داد، مدتها گذشته است. اما از آن زمان تا بحال آنكارا همچنان به رشد خود ادامه داده است. صدها مناطق جديد و مدرن در گوشه و كنار شهر شروع به رشد كرده است. امروزه ديدن برج‌ها، مجتمع هاي بازرگاني و فروشگاهها و جنب و جوش آنها در زندگي عادي مردم جاي گرفته است. در كنار مناطق قديمي شهر كه بازارها و كاروانسراهاي كهن و شيوه هاي سنتي توليد اقتصادي در جريان است، منطقه
Kizilay
كي زي لاي با سينما، تاتر و نمايشگاههاي گوناگون هنري و كافه ها و رستورانهاي خود، نام آشنايي در كتابهاي راهنماي مسافرت به تركيه شده است. ميدان كي زي لاي را قلب آنكارا مي نامند. امروزه اين ميدان مدرن و بزرگ به همراه خيابانهاي اطراف آن مركز تجمع خود تركها و مسافرين شهرشان مي باشد. مردم روي نيمكت هاي كنار حوض هاي پر از فواره مي نشيند و رفت و آمدها را نظاره مي كنند، با هم حرف مي زنند و خريدهايشان را به هم نشان مي دهند.
يكي ديگر از ويژگيهاي شهر آنكارا، پارك هاي آن مي باشد. مردم مي گويند كه پس از استقرار دولت مردمي آتاتورك در آنكارا توجه بخصوصي به پاركها شده است. امروز بيش از صدها پارك در سطح شهر محل ملاقات هزارها نفر و عامل پالايش هوا در شهر مي باشد. مردم از فضاي پاركها استفاده مي كنند و از امكانات ورزشي و تفريحي و حتي علمي آنها بهره مي برند. در پارك بوتانيكال صدها نمونه گياهي با شناسنامه علمي خود توجه علاقه مندان را به خود جلب مي كند.
عده زيادي از بازديدكنندگان خارجي به سراغ مغازه هاي قديمي مي روند و در آنجا از فرش و گليم هاي سنتي و همچنين توليدات سنتيِ و صنايع دستي ديدن مي كنند.
نزديك غروب آخرين روزي كه در آنكارا بودم به بازار مسگري ها رفتم. مغازه ها لبريز از اجسام بودند. از جواهرات تا گليم، ظروف مسي و برنجي و خلاصه هر چه اراده مي كرديد، در آن جا يافت مي شد. اين منطقه كه به نام Bazaar of Coppersmith در نزديكي خيابان اُلوس قرار گرفته است به ميراث فرهنگي جهاني تعلق پيدا كرده است، آنجا نه تنها بازار مسگري ست، بلكه خوشبو و پرعطرترين ادويه هاي تركي نيز به فروش مي رسيد. در انتهاي خيابان سربه فلك كشيده اين منطقه، هم عمارتها و ساختمانهاي عظيم تاريخي مسافرين خسته را به سوي خود مي خواند.
از يكي از بازارچه هاي كتاب هم ديدن كردم.

كمي دورتر از ميدان كي زي لاي كتاب فروشي ها قرار دارند. در محوطه آزاد اين بازارچه، صدها دستفروش نيز كتاب مي فروشند. يكي از زيباترين ساعتهاي اقامتم در آنكارا در آن بازارچه گذشت. مجبور بودم از خيلي ها بپرسم كه آيا مي توانيم با هم گفتگويي داشته باشيم. محدوديت هاي زباني اجازه گفتگو با همه را به من نمي داد. به هر زباني بود، به آنها گفتم كه من كتاب "برف" اُرهان پاموك، نويسنده برجسته ترك زبان را كه يكي دوسال پيش برنده جايزه نوبل ادبيات شده است را خوانده ام. خاطره كودكي من با كتابهاي طنز عزيز نسين عجين است و نوشته هاي ياشار كمال را تقريباً از ياد برده ام.
درحاليكه ما از كتابها حرف مي زديم، در آن نزديكي ها، پليس هاي امنيتي تظاهركنندگاني كه آن روز نسبت به تصويب قوانين جديد مجلس تركيه پيرامون رفاه اجتماعي مردم، اعتراض مي كردند، در محاصره گرفته بودند. پليس ها از وسط بساط كتاب فروشي ها با سرعت عبور مي كردند و با شرم حضورِ آشكاري راه را بر آدمهايي كه قصد پيوستن به تظاهركننده ها را داشتند، مي‌بستند.

به ياد آوردم پاموك هم در كتابش مي گويد كه تظاهرات سياسي، اجتماعي در تركيه آسان نيست.
از راه زميني به ايران برمي گشتم. از مرز تا ماكو، از ماكو تا تبريز و پس از آن با اتوبوسي به تهران برمي گردم. در خواب و بيداري صدايي شنيدم كه راننده اتوبوس گفت "آقايون، خسته نباشيد!". متوجه شدم به تهران رسيده بوديم. قبل از اينكه پياده شوم با خودم گفتم خدايا! كمك كن تا ما هم در ايران به امكانات سايت Last minutes دسترسي پيدا كنيم وشركتهاي هواپيمايي خدمات ارزانشان را در اينجا هم عرضه كنند. كارتهاي اعتباري ما از چنان اعتباري برخوردار شوند كه بتوانيم گاهي كالاهاي خارجي را مانند بليط هواپيما و مخارج هتل را با كارت اعتباري از داخل ايران پرداخت كنيم و آخرسر خدايا كمك كن تا صنعت توريستي ما هم رشد كند و اين كشور بي مانند نيز پذيراي هزاران مسافر خارجي شود.