vrijdag 2 mei 2008

با استانبول زيبا آشنا شويد

هيچ امپراتوري نتوانست

دل از زيباييهاي استانبول بركند!


فرودگاه فعال و بزرگ آتاتورك پذيراي دهها پروازي بود كه تقريبا همزمان باهم فرود آمده‌بودند. وضعيت منضبط و پيش‌بيني شده فرودگاه امكان توجه و ارائه خدمات موردنياز به مسافران را فراهم مي‌كرد.



خبرگزاري ميراث فرهنگي_ گردشگري_ مهشيد شريف_ هيچ چيز به اندازه پيدا كردن يك بليط ارزان قيمت براي سفر به اين گوشه و آن گوشه دنيا مرا خوشحال نمي كند. روزهاي سرد و برفي آخر ماه مارس را در شهر استكهلم به اميد سفري به تركيه سپري مي كردم. گردش چند ساعته در سايت هاي سفري و صفحات شركتهاي هواپيمايي وقتم را پر مي كرد و بلاخره سايت محبوب " آخرين دقايق" lastminutes.com به استانبول رسيدم. SAS مشكلم را حل كرد. 28 مارس 2008 با پرواز مستقيمي از شركت هواپيمايي سوئديِ ساس (اِس آ اِس) فرودگاه فعال و بزرگ آتاتورك پذيراي دهها پروازي بود كه تقريبا همزمان با هم فرود آمده بودند.

وضعيت منضبط و پيش بيني شده فرودگاه امكان توجه و ارائه خدمات موردنياز به مسافران را فراهم مي كرد. در همان لحظات اوليه حس كردم كشور همسايه ما به موضوع توريست و پذيرايي از آنها به خوبي آشنايي دارد و اهميت مي دهد. بعدها كه اطلاعاتم را در محيط كاملتر كردم، متوجه شدم در تركيه صنعت توريست ظرف دهه هاي اخير با سرعت بي‌نظيري گسترش يافته و مدرن شده است.

منابع اطلاعات خبري تعداد توريستهاي بازديدكننده از تركيه را در سال 2006، رقمي بيش از 23 ميليون نفر ارزيابي كرده اند. حال متوجه مي شدم كه بطور مثال، چطور در اكثر خيابانهاي شهر استكهلم در آفيشهاي بزرگي به سوئدي ها توصيه مي شود كه تعطيلاتشان را در تركيه بگذرانند.

با اتوبوس فرودگاه راهي شهر شدم. گلكاري هاي كنار جدولهاي خيابان و ميدانهاي مسير راه، دقت و وسواس تركها در ارائه تصويري مناسب از شهر استابول را نشان مي داد. اولين چيزي كه در استانبول توجه مرا جلب كرد، تميزي آن و تعداد زياد مرداني بود كه در رفت و آمد بودند. بلافاصله سئوالي از ذهنم گذشت "پس، زنهاي ترك كجا هستند؟".

به محض آنكه ساكم را در هتل به زمين گذاشتم از هتل بيرون Grand Thahir در هتل سه ستاره تميزي به نام گراند تاهير جستم. جهاني از رنگ و زيبايي در مقابل خود مي ديدم كه قصه هزار ساله آن مكاني بود كه مرا به آنجا كشانده بود. زيبايي پرابهت استانبول چشم هربيننده اي را براحتي مي تواند به دنبال خود بكشد. قدم زدن پيش از غروب آفتاب، در شهري كه هم به غرب و هم به شرق تعلق دارد، مرا به هيجان آورده بود.

استانبول نه تنها بستر تلاقي آبهاي درياه سياه، درياي مرمره و خليج شاخ طلايي است بلكه نقطه اتصال حوادث تاريخي كشورش نيز مي باشد. بي تقدير نيست كه هر امپراتوري هم به آنجا آمد، نتوانست دل از زيبايي استانبول بكند و آنجا را پايتخت خود نداند. امپراتوريها يكي پس از ديگري رفتند اما استانبول با گذشته غني و درخشان خود باقي ماند. و امروز با هزاران قصه اي كه در سينه دارد، ميهمانان خود را از هرگوشه جهان پذيراست. ديدن صدها توريستي كه در آن فصل سرد با آرامش در پياده روهاي خيابان استانبول قدم مي زدند و به سردي هوا بي اعتنا بودند، توجه مرا جلب كرده بود.

نقشه آن شهر بازگوي وجود صدها مسجد، كليسا و موزه و بيكران امكاني بود كه دست هر مسافري را براي سليقه هاي خود بازمي گذاشت. بسياري از قسمتهاي تاريخي شهر استانبول در سال 1985 از طرف يونسكو، ميراث فرهنگي جهاني شناخته شده است. چنين اعتبار جهاني بر شهرت و افزايش آوازه نام استانبول بقدر كافي افزوده است.
تاريخ هنر اسلامي ردپاي عميقي در گذشته استانبول بجا گذاشته است. عثماني ها حس پذيرش و اداي احترام خود را نسبت به مذهب اسلام در طي 500 سالي كه در تركيه حكمراني مي كرده اند، در عظمت و شكوه مساجد و عمارتها و كاخهاي خود نشان دادند. كاخ توپ‌كاپي از اولين اماكني است كه عثماني ها در آن به استقبال گسترش و غناي هنر اسلامي شتافتند.

آنچنان كه ديدني هاي اين كاخ روزانه TopkapI palace صدها نفر را به آن طرف تنگه به سفر، در كنار درياي مرمره مي كشاند. خوش شانسي استانبولي ها در اين است كه مكانهاي تاريخي و بي نظيري را در فواصل كمي نسبت به يكديگر دارا مي باشند. چنين حُسني مسافرين را كمك مي كند تا در زمان كوتاهي، پديده هاي بسيار ببينند.
Sultan Ahmet Mosque
مسجد عظيم و با شكوه سلطان احمد با شش مناره زيباي خود درست در مقابل مكان تاريخي حاجي صوفيا قرار گرفته است. اين مسجد بي مانند به علت كاشي هاي سفيد و آبي خود بنام "مسجد آبي" به شهرت جهاني رسيده است. باغ باصفا و زيباي آن روزانه ميعادگاه هزاران نفر از تركهاي استانبول نشين شده است كه درعين حال صدها مسافر مشتاق را به آنجا مي كشاند تا از مسجد و مغازه هاي اطراف آن ديدن كنند. اين منطقه كه درعين حال محله سلطان احمد هم ناميده مي شود روزگاري يكي از مكانهاي تاريخي و ميدان اسب دواني باستاني بوده است كه از آن اثر كمي باقي مانده است.

بسياري از كتابهاي مربوط به گردشگري اين شهر خبر از هزاران مسجد، كليسا، كنيسه و عمارت، گورستانهاي متعلق به مذاهب مختلف و كاروانسراهاي قديمي مي دهد. چند روزي كه آنجا بودم تا توانستم به ديدن بعضي از اين مساجد و كليسا و كاروانسراها رفتم.
Suleymaniye mosque
در هرگوشه شهر كه باشيد، چهار مناره با شكوه مسجد سليمانيه را مي بينيد. بيش از پانصد سال پيش اين مسجد را برروي تپه هاي بلند شهر استانبول ساختند. معماري اين مسجد بيش از همه معرف معماري دوران طلايي امپراطوري عثماني هاست. مدرسه هاي ديني، كاروانسراها، حمام و مراكز خريد و جنب و جوش آدمهايي كه اطراف آن مشغولند و حتي هجوم كبوترهايي كه با سرعت دانه هاي اهدايي مسافرين را جمع مي كنند و مي خورند، خبر از استمرار زندگي فعال چند صد ساله آن محل مي دهد.

Hagia Sophia حاجي صوفيا يا همان فرزانه مقدس كه امروزه به نام موزه و مركز فرهنگي "ابا صوفيا" شناخته شده است، تاريخ منحصربفردي را به خود اختصاص مي دهد. از ويژگيهاي اين قصر مقدس آن است كه در طول صدها سال جايگاه امني براي مذاهب مسيح و اسلام تلقي شده است و امروز در پيوند فرهنگي دو مذهب اسلام و مسيحيت پذيراي بازديدكنندگان هردو مذهب مي باشد.

منهم ساعات طولاني را در آنجا گذراندم. همه اين كاخ لبريز از يادگارهاي دو مذهب ديرينه جهاني مي باشد كه در صلح آميزترين شكل خود در آن مكان بي‌نظير جاي گرفته اند. ابا صوفيا درحاليكه مسجد است، يكي از بزرگترين، عظيم ترين و زيباترين كليساي معتبر دنياي مسيحيت نيز مي باشد.

بنظر مي رسيد مردم به خوبي با آنچه يكي از پادشاهان عثماني، سلطان محمد دوم در استانبول بناكرده است، آشنايند. علاوه بر ساختمان سازيهاي مساجد ازجمله مسجد فاتح، سليمانيه و مسجد يني، بازسازي و گسترش بازار بزرگ كه به نام Grand Bazaar معروف است، از يادگارهاي زمان اوست.

Taskim squre كمي دورتر از ميدان تسكيم، پرسه زدن در كوچه هاي باريك اطراف آن حس مطبوعي را در من بوجود آورده بود. زندگي آرام آنجا و دور از غوغا و شلوغي قسمت قديم شهر، مردم به كار زندگي خود مي پرداختند. مناره هاي مساجد احمد و يني از فواصل زيادي پيداست. زندگي ساده و سنتي مردم ترك در آن كوچه هاي باريك به زيبايي رخ نشان مي داد. هرچند كه آنها هم به قدم زدن هاي آهسته و نگاه جستجوگر مسافرين شهرشان عادت كرده اند اما تقريبا به كار خودشان مشغولند و اعتنا چنداني به اطرافشان ندارند. نان تازه، چاي در سماورهاي بزرگ، كافه هاي كوچك به اندازه يك اتاق و كسبه‌اي كه سرشان به كارشان گرم است، در آن پس كوچه ها بواقع ديدني بودند.


Galata Bridge
مي توانيد تصور كنيد بر روي پلي كه شرق و غرب استانبول را بهم پيوند مي‌دهد، بيش از صدها ماهيگير ايستاده باشند و مشغول ماهيگيري باشند؟ ماهيگيري بخصوص در روزهاي تعطيل يكي از سرگرمي هاي مردان استانبول نشين مي باشد. عبور از پل گالاتا و ديدن آنهمه ماهيگير به زيبايي آن شهر افزوده است. بازارچه هاي كوچك و حياط مسجد يني در عصر روزهاي تعطيل مهماندار ماهيگيراني است كه قبل از آنكه به خانه هايشان بازگردند، سري هم به آنجا مي زنند.

Basilica cistern آب انباري كه بيش از پانصد سال پيش بدست مهندسين عثماني ساخته شده است و سيستم آبياري مدرني كه آب آشاميدني شهر را تامين مي كرده است، در نقشه شهر نگاه را به دنبال خود مي كشد. كمتر مسافري مي تواند از جاذبه و عظمت چنين آب انباري به سادگي دل بكند. آنجا چندان از ابا صوفيا دور نمي باشد و در دل زيرزميني ستونهاي سنگي و بلندي كار گذاشته شده است كه تاريكي زيرزمين و ابهت ستون ها و درك سيستم آبياري آن زمان، چنان مي تواند مشغولتان كند، كه همه غوغاي خيابان هاي اطراف آن را به فراموشي بسپاريد.

Valens Aqueduct آن طرف شهر نيز به پل عظيمي كه به نوعي به سيستم آب رساني شهر ارتباط داشته است، برمي‌خوريم كه بي شباهت به پل خواجوي اصفهان نمي باشد.
استانبول نه فقط با آثار تاريخي هزارساله به استقبال ميهمانان خود مي رود بلكه صدها مكان تفريحي و هنري فضاي شهر را پر كرده است.
Ataturk cultural center, Hagia Irene museum, Pera museum, Turkish Islamic arts museum and Turkish bath (Hamam)
مركز فرهنگي آتاترك، موزه ايرن، موزه پِرا و موزه هنرهاي اسلامي و حمام هاي تركي هم به اندازه كافي جاذبه توريستي دارند.

اگر از ويژگيهاي تاريخي و مظاهر استانبول بگذريم، ديدن زندگي روزمره مردم آنجا بسيار دلفريب است. مردمي كه گويي رسم و رسوم بازرگاني را از اجداد خود به خوبي آموخته اند و در دنياي امروزي با ظرافت بسيار آن را بكار مي گيرند. مهرباني و ادب آنها بسرعت خود را نشان مي دهد. كم و بيش شنيده مي شود كه آنها اصطلاح ‌"ميهمان عزيز است" را بكار مي برند.

ما ايراني ها وضعيت كاملا استثنايي براي آنها داريم. سالانه هزاران ايراني راهي استانبول مي‌شود تا هم تفريحي كرده باشد و هم خريدي. مسئله اي كه در اثر تكرار و استمرار آن به يك خويشاوندي اجتماعي- بازرگاني تبديل شده است. پرسه زدن در بازار بزرگ و بازار قديم فرش و گليم و هر محل كوچك و بزرگي كه عده اي فروشنده را در خود جمع كرده باشد، بايد مطمئن بود حداقل عده اي به راحتي به زبان فارسي تكلم مي كنند.

ايراني ها و ترك ها هم پشتوانه تاريخي يكديگر را مي شناسند و هم روحيات و نيازهاي امروزي همديگر را. در كمتر كوچه و بازاري‌ست كه صداي ايراني به گوش نرسد يا آنها را درحال پايين آوردن قيمتهاي اجناس نديد.
غذاي متنوع و خوش بو و عطر استانبوليها اشتهاي ايراني ها را هم ارضا مي كند. اما اگر گياه خوار هستيد، بد نيست بدانيد كه در آنجا دچار مشكل مي شويد. براي من كه گوشت نمي‌خورم، تهيه غذا در استانبول خالي از دردسر نبود. دومين روز اقامتم حدود يازده صبح درحاليكه در خياباني كه انتهاي آن به "ابا صوفيا" مي رسيد، متوجه رستوراني شدم.

آشپز تميز و مرتبي به همراه كاركنان رستوران، در كنار در ورودي آن، دور هم جمع شده بودند و گفتگو مي‌كردند. از آنها پرسيدم آيا مي توانند غذاي گياهي براي من درست كنند. چنين موضوعي كافي بود كه نه تنها كاركنان آن رستوران بلكه كاركنان فرش فروشي آن طرف خيابان هم كنجكاو كند تا بدانند موضوع چيست.


با كمك گيري از فارسي و انگليسي همه با هم بالاخره دستور غذايي را آماده كرديم و منهم بابت ناهار انحصاري مجبور شدم مبلغ قابل توجهي بپردازم. اما بهرحال راضي بودم!

فرداي آن روز درحاليكه دوربين جلوي چشمم و حواسم به در و ديوار بود، صدايي در گوشم پيچيد كه از من با انگليسي شمرده اي پرسيد: If you would like a green carpet, we have it! اگر فرش سبز دوست داريد، ما داريم! دوربين را با شتاب كنار زدم. مرد جواني در مقابلم ايستاده بود كه يادم آمد در ترجمه دستور آشپزيِ روز گذشته همراه ما بود! دقايق زيادي به شيطنت او خنديدم. مرا به فروشگاه بزرگ فرش كه در آنجا كار مي كرد، دعوت كرد و چاي فوق العاده اي به من داد كه مي گفت چاي سيب است. اسم او امان بود. او برايم بسيار از وضعيت دو جهاني كشورش گفت. از نگاه او تركيه درعين حال در بازار جهاني، جوان به نظر مي رسد و تا تثبيت خود به عنوان يك مهره قوي اقتصادي راه طولاني مي بايست طي كند.

او گفت مردم استانبول كم و بيش تاريخ خود را مي شناسند و هم راه استفاده از آن را مي‌دانند. فرهنگ ديرينه تجاري آنها امتياز بزرگي بود كه در چنين روزهاي شكوفايي كشورش به كمك آنها آمده بود.
امان، واقع بينانه از مسائل جوانان، هجوم چند ميليوني مردم به حاشيه شهر استانبول به اميد بهره مندي از فضاي مناسب اقتصادي، گره خوردن با ابعاد فرهنگ غربي درعين شرقي بودن و مذهبي بودن جامعه، پيامدهاي اجتناب ناپذير رشد اقتصادي و از خودش و آينده اش بسيار گفت.

مهرباني و حوصله او در پاسخ دادن به سئوالهاي مسافري كه حتي فرش سبز! هم نمي خريد، قابل قدراني بود. بهرحال من دانم در استانبول كاركنان يك رستوران و امان كه در فرش فروشي كار مي كند را خوب مي شناسم.


باوجود آنكه تركيه سالانه ميزبان ميليون ها توريست از همه جاي دنياست، اما بنظر نمي رسيد زبانهاي خارجي اعتبار چندان پيدا كرده بودند. بندرت كسي به زبان بيگانه اي تكلم مي كرد و يا تمايلي به آن نشان مي داد.
مردم در استانبول به بيش از 300 كانال تلويزيوني و 1000 ايستگاه راديويي دسترسي دارند. اما بنظر نمي رسيد اينگونه امكانات جاي بزرگي در زندگي روزمره آنها باز كرده باشد.

از چند روزي را كه در استانبول گذراندم، ساعتهاي زيادي را در محوطه بيرون دانشگاه استانبول صرف كردم. بيش از زيبايي خيره كننده ساختمان آنجا و فعاليت هاي روزانه مسجد بايزيد، وجود چند پيرزن و موجي از كبوترهاي نيمه وحشي توجه مرا جلب كرده بود. مي توانستم ساعتها آنجا بنشينم و فعاليت اقتصادي آنها را نگاه كنم. آنها به توريست ها دانه گندم مي فروختند تا به كبوترها بدهند و بتوانند با آنها عكس بگيرند.
پيرزنهاي فعال با جست و خيز اينطرف و آنطرف مي دويدند و با عبارتهايي كه از زبانهاي گوناگون ياد گرفته بودند، انگار به انگليسي، آلماني و فرانسوي دانه هاي گندم خود را به توريست ها مي‌فروختند. اگر كسي چيزي از آنها نمي خريد، به آرامي از او جدا مي شدند و برايش دعاي خير مي كردند.

يكي ديگر از ويژگيهاي استانبول چنين است كه بافتهاي اقتصادي و اجتماعي را حفظ كرده و به آباداني آن كمر بسته اند. كمتر مسجد، كليسا و يا عمارتي را مي توان ديد كه در كنار آن بازار بارزگاني، كسبه، كاروانسراي قابل اقامت و شرايط برآورده كردن نيازهاي اوليه وجود نداشته باشد. چنين سنتي امروزه نه تنها نگاه كنجكاو هزاران مسافر خارجي را به سوي خود جلب مي‌كند بلكه پيشاپيش باعث رونق بازار اقتصادي داخلي نيز شده است.
در كاروانسراي وزير، يكي از بزرگترين نمايشگاه‌ها و فروش فرشهاي قديمي و مدرن وجود دارد. مدير آن به خوبي به زبان فارسي آشنا بود. او نيز با اطلاعات و برداشتهاي خود به عنوان يك شهروند درگير با مسائل اقتصادي و فرهنگي دريچه هاي زيادي را براي من گشود. اگر به استانبول رفتيد ديدن اين نمايشگاه مي تواند برايتان به اندازه كافي جالب باشد.

موضوع نظامي گري تركيه، مسئله كردها و سياست اسلامي آن پيش زمينه هايي فكري است كه اكثر مسافران با خود به همراه دارند. اما بهرحال فضاي باز اجتماعي آن جامعه فرصتهايي فراهم مي كند كه امكاني هم براي برداشتهاي شخصي بوجود آيد. از سال 1999 كه تركيه تقاضاي عضويت در اتحاديه اروپا را داشته است، با دقت حوصله كم نظيري درحال معرفي خود به جهانيان مي باشد. چنين امري به فرهنگ مدرن و زبان مشترك امروزي نياز دارد كه بنظر مي‌رسد تركها سخت مشغول تمرين آن مي باشند.

با اتوبوس از استانبول به آنكارا رفتم و حدود سه روز آنجا بودم كه در هتل "سهين بِي" اقامت داشتم. در ترمينال استانبول ساكم را به جايي سپردم كه تصور مي كردم مثل "چك اين" در فرودگاه كار مي كند. به آنكارا كه رسيدم متوجه شدم اشتباه كردم و ساكم در انبار ترمينال استانبول جامانده است. باور كردني نبود بيش از من خود كاركنان شركت " مترو توريزم" به فعاليت افتادند و رد پاي ساك گمشده را يافتند. قرار شد ساكم روز بعد به آنكارا فرستاده شود. با چنين سرويس منظم و ارتباطات بجا و پيش بيني شده بين كاركنان شركتهاي اتوبوسراني، فعاليت اقتصادي آنها قطعاً مي تواند توجه مسافران زيادي را به خود جلب كنند.

قبل از هر ديد و بازديدي به مركز شهر آنكارا رفتم كه تا آمدن ساكم، كمي وسايل شخصي تهيه كنم. امري كه باعث شد به تراكم اجناس در آن شهر توجه كنم؛ تا سقف مغازه ها جنس وجود داشت. چيزي كه نشان مي داد احتمالاً مغازه دارهاي تركي خود مستقيماً در اينطرف و آنطرف دنيا مشغول ارتباطات بارزگاني مي باشند.
پيژامه ساده و ارزاني انتخاب كردم كه بخرم. زن فروشنده پلاستيك حاوي لباس خواب پيژامه اي را از من گرفت و چيزي گفت كه فكر كردم مي گويد بايد صبر كنم. مدتها اينطرف و آنطرف مي‌رفت و من نمي دانستم دنبال چيست عاقبت بازگشت لباس خواب پيژامه اي سفيد و قرمزرنگ خط خطي به دستم داد. چيزي گفت كه حدس زدم مي گويد آن براي من بهتر بود. تسليم نظر او شدم و همان را گرفتم و به هتل برگشتم.
مردم آنكارا مهربان و صميمي بنظر مي آمدند. چنان در ابراز دوستي پيش قدم مي شوند، انگار مدتهاست يكديگر را مي شناسند.

نه تنها ديدن آنيت كبير، آرامگاه آتاتورك، موزه تمدن آناتولي و مركز تجاري اِمِك و حتي هتل شرايتون و بوتانيك پارك كه در مركز شهر قرار دارد، مسافرين زيادي را به آنكارا مي كشاند بلكه خود آنكارا در كل جاي ديدني است.
آنكارا كه در كتابهاي فارسي ما به عنوان آنقوره هم از آن ياد شده است با قدمتي كه به بيش از دو هزار سال قبل از مسيحيت باز مي گردد، بارها مورد هجوم اقوام مختلف قرار گرفته و در دوره‌هايي نيز عظمت خود را مورد تاًييد ديده است. بدليل نيست كه هر گوشه اين شهر آثار حفاري به چشم مي خورد و هر گوشه آن تاريخ كهني را بازگو مي كند. ديدن بازمانده‌هاي كاخهاي عظيم، حمام هاي رومي، كاروانسرا و عمارتها كه زندگي پرجنب و جوش اقتصادي آن هنوز جاري‌ست، نگاه تحسين مسافران شهر را جلب مي كند.

آنكارا نه تنها در تركيه بلكه در يك ميزان جهاني جاي خود را در مناسبات اقتصادي و توليدي بازمي كند. در فراز و نشيبهاي خيابانهاي آن وجود صدها سفارتخانه و مراكز فرهنگي خبر از فعال بودن اين شهر مي دهد. موقعيت مناسب جغرافيايي آن نيز در رسيدن به آينده با شكوهي كه تركيه براي خود تدارك ديده است، بي تاثير نمي باشد. جاده هاي ترميم شده و استاندارد در كنار راه آهن آنكارا روزانه حجم عظيمي از كالاهاي كشاورزي تا صنعتي از اين شهر به بيرون صادر مي شود. آيا تابحال چيزي درباره گربه هاي آنگورا و يا خرگوشهاي سفيد كه در آنكارا زاد و ولد مي كنند، شنيده ايد؟ بهرحال نبايد فراموش كرد كه حتي خرگوشها و گربه هاي آنكارا هم از شهرت جهاني برخوردارند.

موقعيت آب و هوايي آنكارا طوري مي باشد كه اين شهر از مواهب همه فصول برخوردار است. از تابستانهاي گرم و خشك تا زمستانهاي سرد و برفي. امروزه با امكاناتي كه آنكارا پيدا كرده است، همه فصول آمادگي پذيرايي، مراقبت و سرگرم كردن توريست هاي زيادي از همه دنيا را دارد. تپه هايي كه اطراف شهر را احاطه كرده اند، مملو از بازمانده هاي كاخ ها و آثار تاريخي متعلق به تاريخ تركيه مي باشند. اين آثار از دوره روم قديم تا امپراطوري بيزانس و عثماني ها مي‌باشد.
علاقه مندان به امپراطوري روم باستان و امپراطوري يونان قبل و پس از ظهور مسيح به آنكارا مي‌روند تا از موزه تمدن آناتولي ديدن كنند. اين موزه غني و سرشار از تنوع تاريخي خود، روزانه بيننده هاي زيادي را مي پذيرد. علاوه بر آن در يكي از خيابانهاي آنكارا معبد بي نظير آگوستيوس و همچنين ستون جوليانوس بيننده هاي زيادي را به سوي خود فرا مي خواند.
Temple of Augustus and Rome and Column of Julianus
از زماني كه آتاتورك – سال 1923- آنكارا را پايتخت دولت جديد مردمي خود قرار داد، مدتها گذشته است. اما از آن زمان تا بحال آنكارا همچنان به رشد خود ادامه داده است. صدها مناطق جديد و مدرن در گوشه و كنار شهر شروع به رشد كرده است. امروزه ديدن برج‌ها، مجتمع هاي بازرگاني و فروشگاهها و جنب و جوش آنها در زندگي عادي مردم جاي گرفته است. در كنار مناطق قديمي شهر كه بازارها و كاروانسراهاي كهن و شيوه هاي سنتي توليد اقتصادي در جريان است، منطقه
Kizilay
كي زي لاي با سينما، تاتر و نمايشگاههاي گوناگون هنري و كافه ها و رستورانهاي خود، نام آشنايي در كتابهاي راهنماي مسافرت به تركيه شده است. ميدان كي زي لاي را قلب آنكارا مي نامند. امروزه اين ميدان مدرن و بزرگ به همراه خيابانهاي اطراف آن مركز تجمع خود تركها و مسافرين شهرشان مي باشد. مردم روي نيمكت هاي كنار حوض هاي پر از فواره مي نشيند و رفت و آمدها را نظاره مي كنند، با هم حرف مي زنند و خريدهايشان را به هم نشان مي دهند.
يكي ديگر از ويژگيهاي شهر آنكارا، پارك هاي آن مي باشد. مردم مي گويند كه پس از استقرار دولت مردمي آتاتورك در آنكارا توجه بخصوصي به پاركها شده است. امروز بيش از صدها پارك در سطح شهر محل ملاقات هزارها نفر و عامل پالايش هوا در شهر مي باشد. مردم از فضاي پاركها استفاده مي كنند و از امكانات ورزشي و تفريحي و حتي علمي آنها بهره مي برند. در پارك بوتانيكال صدها نمونه گياهي با شناسنامه علمي خود توجه علاقه مندان را به خود جلب مي كند.
عده زيادي از بازديدكنندگان خارجي به سراغ مغازه هاي قديمي مي روند و در آنجا از فرش و گليم هاي سنتي و همچنين توليدات سنتيِ و صنايع دستي ديدن مي كنند.
نزديك غروب آخرين روزي كه در آنكارا بودم به بازار مسگري ها رفتم. مغازه ها لبريز از اجسام بودند. از جواهرات تا گليم، ظروف مسي و برنجي و خلاصه هر چه اراده مي كرديد، در آن جا يافت مي شد. اين منطقه كه به نام Bazaar of Coppersmith در نزديكي خيابان اُلوس قرار گرفته است به ميراث فرهنگي جهاني تعلق پيدا كرده است، آنجا نه تنها بازار مسگري ست، بلكه خوشبو و پرعطرترين ادويه هاي تركي نيز به فروش مي رسيد. در انتهاي خيابان سربه فلك كشيده اين منطقه، هم عمارتها و ساختمانهاي عظيم تاريخي مسافرين خسته را به سوي خود مي خواند.
از يكي از بازارچه هاي كتاب هم ديدن كردم.

كمي دورتر از ميدان كي زي لاي كتاب فروشي ها قرار دارند. در محوطه آزاد اين بازارچه، صدها دستفروش نيز كتاب مي فروشند. يكي از زيباترين ساعتهاي اقامتم در آنكارا در آن بازارچه گذشت. مجبور بودم از خيلي ها بپرسم كه آيا مي توانيم با هم گفتگويي داشته باشيم. محدوديت هاي زباني اجازه گفتگو با همه را به من نمي داد. به هر زباني بود، به آنها گفتم كه من كتاب "برف" اُرهان پاموك، نويسنده برجسته ترك زبان را كه يكي دوسال پيش برنده جايزه نوبل ادبيات شده است را خوانده ام. خاطره كودكي من با كتابهاي طنز عزيز نسين عجين است و نوشته هاي ياشار كمال را تقريباً از ياد برده ام.
درحاليكه ما از كتابها حرف مي زديم، در آن نزديكي ها، پليس هاي امنيتي تظاهركنندگاني كه آن روز نسبت به تصويب قوانين جديد مجلس تركيه پيرامون رفاه اجتماعي مردم، اعتراض مي كردند، در محاصره گرفته بودند. پليس ها از وسط بساط كتاب فروشي ها با سرعت عبور مي كردند و با شرم حضورِ آشكاري راه را بر آدمهايي كه قصد پيوستن به تظاهركننده ها را داشتند، مي‌بستند.

به ياد آوردم پاموك هم در كتابش مي گويد كه تظاهرات سياسي، اجتماعي در تركيه آسان نيست.
از راه زميني به ايران برمي گشتم. از مرز تا ماكو، از ماكو تا تبريز و پس از آن با اتوبوسي به تهران برمي گردم. در خواب و بيداري صدايي شنيدم كه راننده اتوبوس گفت "آقايون، خسته نباشيد!". متوجه شدم به تهران رسيده بوديم. قبل از اينكه پياده شوم با خودم گفتم خدايا! كمك كن تا ما هم در ايران به امكانات سايت Last minutes دسترسي پيدا كنيم وشركتهاي هواپيمايي خدمات ارزانشان را در اينجا هم عرضه كنند. كارتهاي اعتباري ما از چنان اعتباري برخوردار شوند كه بتوانيم گاهي كالاهاي خارجي را مانند بليط هواپيما و مخارج هتل را با كارت اعتباري از داخل ايران پرداخت كنيم و آخرسر خدايا كمك كن تا صنعت توريستي ما هم رشد كند و اين كشور بي مانند نيز پذيراي هزاران مسافر خارجي شود.


Geen opmerkingen: